" نگاه سپیده جدیری بر شعری از فرناز جعفرزادگان" . نعره می‌کشد جیمی که افتاده از جهان هان هان ای سیاوشان خفته در آزادی ی وَ تـَن هان هان ای دروغ بیدار شده من آگاهی ناگوارم بر گور حنجره‌ی مردمانی که درد می‌شناسدشان و اندوه‌های دسته‌جمعی که با چهره‌ها حرف می‌زنند این زاری رازها دارد با جناغ سینه‌ها وقتی کل می‌زند درد بر داغ رخش‌ها حالا که رد عبور تن تنیده بر تمدن زرد نه تو نه او نه من نمی‌دانیم حرف تابوت را که مرده می‌شناسد صدای متروک رفتن را. فرناز جعفرزادگان ,سپیده جدیری ,نگاه سپیده ,نگاه سپیده جدیری منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

جراحی زیبایی کار و فناوری متوسطه اول ابرک فروشگاه اینترنتی ال سی کالا - عطر و ادکلن اورجینال کامپیوتر اِوان دفتر شعر نصیره تردمیل پرومستر